مشاوره روانکاوی تلفنی
مشاوره روانکاوی تلفنی |
مشاوره روانکاوی تلفنی از جمله خدماتی می باشد که در مرکز مشاوره روانشناسی تلفنی صدای رهیاب ارائه می شود. در این مقاله قصد داریم مشاوره روان تحلیلی را به شما عزیزان معرفی نماییم. و در انتها نیز خدمات مرتبط با مشاوره روانکاوی تلفنی را به شما عزیزان معرفی کنیم. با ما همراه باشید.
قبل از آنکه بخواهیم وارد بحث مشاوره روان تحلیلی و روانکاوی شویم ابتدا باید ببینیم چه می شود که ما دچار اختلالات روانی می شویم؟ و اینکه در چه نوع اختلالاتی می توان از یک روان تحلیلگر یا روانکاو استفاده کرد؟
اختلالات روانی از دیدگاه روانشناسان، سوال از ریشه ها
- ما که و چه هستیم؟ از دیدگاه فروید و لکان ما آنجای هستیم که نیستیم. و آنجای هستیم که فکر نمیکنیم. به عبارت دیگر، آن چیزی هستیم که در پی نفی آن هستیم. پس چه دشوار می باشد یافتن خود.
- زیستن توهمی: بشر با خودشیفتگی و خود مرکز بینی متولد میشود. ولی طولی نمیکشد که سیلی محکمی از دنیای اطراف خود میخورد. سدی که باعث میشود خود را فراموش و سرکوب کند. و چیزی بشود که دیگری میخواهد. آری انسان چیزی میشود که خود او نیست. بلکه نمایش چیزی می باشد که در دیده دیگری خوش آید. افسوس که بشر ممکن می باشد هیچگاه از این خواب و توهم بیدار نشود تا بداند که نمیداند.
- خود سرزنشی ناخوداگاه: اگر رفتار، حرف یا ویژگی را به شما نسبت میدهند که خیلی برایتان سنگین و اذیت کننده می باشد، عامل آن را سرزنش و نکوهش نکنید. چرا که بخشی از وجودتان که منکرش هستید بصورت زیر استانه ای و ناخوداگاه معتقد به آن می باشد.
- دنیای برون از ما، انعکاسی از درون ماست: پاسخ ما به دنیای بیرون در واقع پاسخ به درون می باشد. به عبارت دیگر جنگ یا صلح ما با خود ماست نه با دیگری. دنیای بیرون نمادی از درون ماست. که ممکن می باشد هیچ گاه به آن آگاه نشویم. برای مثال حسادت یا رقابت با دیگری در واقع رقابت با خود ایده آل و خیالی می باشد. که در درون خودمان لانه گزیده. و ما از آن آگاه نیستم و بر برون از خود فرافکنی میکنیم.
اما مشکل از کجا آغاز می شود؟
- نقش زبان در تحول انسان: کودک تا زمانی که ارضا می شود نیاز به جانشین و نماد ندارد. ولی زمانی که امکان ارضا وجود ندارد نیاز به نماد و زبان دارد. زبان و نمادسازی، دنیا را برای برای انسان قابل تحمل تر می نماید. ولی رفته رفته باعث می شود که فرد نماد و زبان را عین واقعیت بداند. طوری که نماد حکم واقعیت درون را برای فرد بازی می نماید. نماد و زبان با وجود کمک به بشر باعث کور شدن انسان به واقعیت درونی اش می شود. به عبارت دیگر، زبان، انسان را متمدن می نماید. ولی این تمدن چون نقابی بر چهره، بشر را از اصلش دور می سازد.
- سمپتوم: سمپتوم در واقع کلافی از دال هاست. که اگر یک به یک باز نشود، کارکرد خود را از دست نمی دهد. تلاش برای حذف یا تغییر آن کاری عبث و بیهوده می باشد. که نتیجه آن یا تغییر شکل یا برگشت پذیر می باشد. هیچ علامت واحدی در دو فرد علت های واحد ندارد. که بتوان با یک نسخه هر دو را حذف کرد. بنابراین به مطالعه و کشف تک به تک دال ها نیاز هست.
روان تحلیلی چیست؟
حال که با برخی از عوامل به وجود آمدن اختلالات روانی آشنا شدیم، بهتر می باشد وارد بحث اصلی خود شویم. روانشناسی تحلیلی یا روان تحلیلی اصطلاحی در روانشناسی می باشد. که توسط کارل گوستاو یونگ برای متمایز ساختن نظریات و روش درمانگری خود از روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر به کار برده شد. بنا بر تعریفهای روانشناسانه، روانشناسی تحلیلی یا روان تحلیلی شیوهای از مطالعه و تفسیر روان و اختلالهای آن بر اساس ارزشهای فلسفی و نمادها و تصاویر ازلی و سائق خودکامرواسازی می باشد. که کارل یونگ آن را پایهگذاری کردهاست. در واقع روان تحلیلی یک از شیوه های درمان روانشناسی می باشد. که بیشتر با عناوینی مثل روانکاوی شناخته و معرفی می شود.
کاربرد روان تحلیلی در روانکاوی چیست؟
روانکاوی نظریهای درباره? عملکرد ذهن، اختلالهای روانی و نام شیوهای رواندرمانی می باشد. که بر این فرض اساسی استوار می باشد که بیشتر فعالیتهای ذهنی و پردازش آنها در ناخودآگاه رخ میدهد. از آنجا که در روان تحلیلی، روان درمانگر در تلاش می باشد تا اطلاعات را از ناخودآگاه درمانجو به دست آورد، لذا می توان روان تحلیلی را ابزار اصلی در روانکاوی دانست.
در مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی باید با واقعیت ها رو به رو شد
متاسفانه خیلی از رویکردهای درمانی با دروغ یا با لباس مبدل سعی در آرام کردن و فریب مراجعان دارند. ولی در واقع ارزش واقعیت های تلخ با اینکه ممکن می باشد مراجعان آزرده خاطر شوند، بیشتر می باشد. در واقع یکی از علت های اساسی بیماری و اختلالات روانی این می باشد که آنها در صدد فریب خود بودند. ولی به جایی رسیده اند که دیگر نقاب ها جوابگو نیست. بنابراین تزریق یک دروغ یا نقاب دیگر ظلم به آنهاست. “مرا با حقیقت بیازار. اما هرگز با دروغ آرامم نکن” (رومن رولان).
شرح و توضیح برخی از اصطلاحات در روان تحلیلی
- عالم خیالی یا توهمی: اکثر رفتارهای انسان تحت تاثیر عالم خیال می باشد که از دیگران کسب شده است. به عبارت دیگر ما به دنبال آرمان هایی می گردیم که در واقع توهمی بیش نیست. هیچگاه بطور مطلق ارضا نمی شود.
- عالم واقع: بخشی از ناخودآگاه شامل اتفاقات و رویدادهایی می باشد که هیچ زبانی برای بیان آنها نیست. چون قبل از تحول زبان و نماد شکل گرفته است. این حالت بخصوص در افراد مالیخولیا به وفور دیده می شود. برای مثال بیمار ممکن می باشد بگوید چیزی را که دارم تجربه می کنم قابل بیان نیست. و نمی توانم با کلمات آنها را بیان کنم.
- تحمل: هرچه درمانگر بیشتر بتواند به درمانجو منتقل کند که نسبت به جنبه هایی از خواستههای ناهشیار درمانجو که در مقابل آنها دفاع میکند ، تحمل دارد و هر چی بیشتر بتواند به فعالیت های دفاعی بیمار احترام بگذارد، اتحاد درمانی بیشتر تقویت می شود. این عمل درمانگر می تواند باعث شود تا درمانجو نگرش بردبارانه درمانگر را درونی کرده. و نسبت به جنبه های غیر قابل پذیرش قبلی خود تحمل بیشتری داشته باشد. به عبارت دیگر تحمل درمانگر باعث تقویت رابطه درمان و تقویت پذیرش درمانجو نسبت به دنیای سرکوب شده خود می شود.
- دانش ناخوداگاه: هرچه بشر به اطلاعات و دانش بیرون از خود بیشتر وابسته میشود به همان اندازه از دانش ناخوداگاه در درون خود دورتر می شود. بنابراین زندگی متمدنانه بخاطر وابسته کردن انسان به اطلاعات بیرون از خود افراد را از اصل و نیروی ناخودآگاه خود دورتر میسازد.
فرایندها و اهداف اصلی در مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی کدامند؟
خیلی از افراد وقتی درباره روانکاوی می نوشند، فکر می کنند که درمانگر (کسی که روانکاوی را انجام می دهد) قرار است به حریم خصوصی فرد و طرز فکری او نفوذ کند و از آن سوءاستفاده کند. یکی از دلایل این نوع دیدگاه به فیلم ها و تجربه و خاطرات فرد از آن فیلم ها بر می گردد. به همین خاطر برای روشن شدن برخی مسائل درباره مشاوره روان تحلیلی یا روانکاوی قصد داریم مواردی چون وظیفه درمانگر در روان تحلیلی، ساختار روانی در روان تحلیلی، هدف نهایی روان تحلیلی و هدف درمانگر در روان تحلیلی را برای شما شرح دهیم.
وظیفه درمانگر در مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی
در مشاوره روان تحلیلی یا روانکاوی وظیفه درمانگر تصحیح یا اصلاح دنیای درونی درمانجو نیست. بلکه تسهیل روند گفتگو در مورد دنیای ناگفته های درمانجو می باشد. به عبارت دیگر درمانگر بعنوان یک همراه شرایط را برای بیان ناگفته ها تسهیل می نماید.
ساختار روانی در مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی
یکی از موارد لازم و ضروری برای شروع مشاوره روان تحلیلی، شناسایی زمینه ساختار روانی درمانجو می باشد. اگر ساختار زمینه شناسایی نشود درمان می تواند آسیب زننده باشد. برای مثال کسی که ساختار نهفته سایکوز دارد ولی با علائم اضطراب یا خلق پایین خود را نشان داده است، نمی توان سیر درمان مربوط به نوروتیک را در مورد او انجام داد. اگر سیر درمان متناسب با ساختار روانی فرد نباشد نتیجه می تواند منجر به آسیب های مانند خودکشی شود. سیر درمان روانکاوی برای سایکوز و نوروتیک کاملا متفاوت می باشد.
هدف نهایی مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی
هدف نهایی مشاوره روان تحلیلی رسیدن به ناخوداگاه و لمس آن و عمل بر اساس آن می باشد. که می تواند باعث تفاوت مطلق و برونداد مطلق شود. این پروسه نیاز به اشتیاق و تلاش فراوان دارد. تقریبا بدون کمک روانکاو غیر ممکن می باشد.
هدف درمانگر در روان تحلیلی یا روانکاوی
هرگاه درمانگر مطمئن شود که بیمار را فهمیده است، همان زمان می تواند پایان درمان و تداعی آزاد شود. از لحاظ دیگر،هدف درمانگر رسیدن به درک و فهم و قطعیت نیست. بلکه تسهیل و کمک به بیمار می باشد. تا به دنیایی که خود از آن هیچ اگاهی ندارد نزدیک شود. بنابراین همدلی تقریبا غیرممکن و حتی گاه مخل فرایند درمان می باشد.
ضرورت های مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی برای شروع درمان چیست؟
تجربه مشاوران روانشناسی و متخصصان روان تحلیلی نشان می دهد، برای آن که فرایند مشاوره روان تحلیلی یا روانکاوی به خوبی انجام شود، ضرورت ها و الزاماتی مورد نیاز می باشد. که اگر این ضرورت ها محقق نشود، فرایند مشاوره، در این روش درمان روانشناسی با مشکل مواجه خواهد شد.
اشتیاق در روانکاوی
با توجه به اینکه فرایند درمان روان تحلیلی ، طولانی مدت و از این بابت که باید صورتک های واهی را کنار زد ، سخت و جدی می باشد ، بنابراین لازم و ضروریست که درمانجو اشتیاق بالایی برای کاوش خود داشته باشد.
انتقال و تفسیر در روانکاوی
بهتر می باشد تا زمانی که انتقال شکل نگرفته است ، هیچ گونه تفسیری صورت نگیرد ، چون تفسیر باعث می شود شکل گیری انتقال به تعویق افتد و به تبع ان از فرافکنی دنیای درونی بیمار جلوگیری شود.بنابراین لازمه شکل گیری برون ریزی و فرافکنی در بیمار ، شکل گیری انتقال می باشد.
تکرار در روانکاوی
بیاد آوردن مواد و مصالح ناخوداگاه خیلی سخت و غیر ممکن می باشد. ولی تکرار آن در زندگی داده های بسیارخوبی از ناخوداگاه مهیا می نماید. برای مثال کسی که طرد شده باشد و از ان اگاه نباشد ، شاید خاطرات دوران خود را بیاد نیاورد ولی خود را در موقعیت هایی قرارمی دهد که طرد شود یا دیگران را طرد کند.
تجربه ژویسانس در روانکاوی
علائم در سطح هشیاری درد دارد ولی در ناهشیار فرد لذت و نفع دارد ، به عبارت دیگر علائم شریک تنهایی و ناخوداگاه فرد می باشد و برای فرد کاربرد دارد.
مراحل پایانی روانکاوی
درمانجو در شروع درمان ، به درمانگر خود عشق می ورزد و در صدد همانند سازی با اوست ، ولی در مراحل پایانی درمان ، درمانجو بر اساس اشتیاق درونی خود عمل می نماید و بت سازی درمانگر از بین می رود و خود را در می یابد.
آشنایی با برخی تکنیک ها و اصطلاحات مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی
- طرز کار با ناخوداگاه: ما طرز کار ناخوداگاه را زمانی کشفمیکنیم که ضمیر آگاه در حداقل هشیاری خود باشد. بنابراین اگر درمانجویی منطقی حرف بزند و تحلیل کند، دسترسی به ناخوداگاه را دشوارتر میکند.
- گوش دادن: تلاش برای ثبت تمام گفتمان درمانجو در حین جلسات درمان، میتواند باعث نادیده گرفتهشدن بخش بزرگی از ناگفتههای بیمار شود. بخاطر همین مسئله میباشد که درمانگر باید سعی کند غیرمتمرکزتر عمل کند. و چیزهای را بشنود و ببیند که درمانجو از گفتن آنها اجتناب میکند. یعنی درمانگر بایستی بر این مسله تمرکز کند که بیمار چه چیزهای را برای پوشاندن چه چیزهای دیگر بیان میکند. مثلاً فردی که در بیان احساسات به برادر خود با یک مکث و تاکید فراوان ابراز میکند که عاشق برادرش می باشد. و هیچگونه نفرتی نسبت به او ندارد. میتواند نشاندهنده نفی احساس نفرت باشد. بنابراین تمرکز زیاد روی گفتههای بیمار میتواند گمراهکننده باشد.
- خاطرات یا استدلالهای پوشاننده: گاهی استدلالهای منطقی یا خاطرات خاصی نقش پوشاننده برای اطلاعات ناخوداگاه را برعهده دارند. این قضیه بخصوص در مورد تحصیلکردهها مانند روانشناسها یا دیگر متخصصها نیز دیده میشود. برایمثال این استدلال که من بخاطر فلان باور یا طرحواره چنین رفتار میکنم، میتواند گولزننده و گمراهکننده باشد. بیشک فلان باور یا طرحوارهها قسمت مجهول داستاناند. که ممکناست هیچگاه به آنها پرداخته نشود. بنابراین وجود سمپتوم و رفتار مشکلساز نشان میدهد که هنوز دالهای مجهول زیادی وجود دارد. که در لوای استدلالهای مذکور پنهان و ناخودآگاه هستند. تا در مورد آنها صحبت نشود، کلاف و گره شکلدهنده عقده و سمپتوم باز نخواهد شد.
مشخصات یک روان درمانگر خوب برای مشاوره روانکاوی و روان تحلیلی
- تعبیر و بینش روان درمانگر: تنها تایید یا تکذیب تفسیر از سوی بیمار، ملاک قضاوت و صحت تفسیر نیست.بلکه تداعی های بعدی بیمار و باز شدن کلاف دال ها و از کار افتادن سمپتوم ها، ملاک صحت و درستی تعبیر در روانکاوی می باشد.
- پذیرش و تحمل بالا: هرچه درمانگر بیشتر بتواند به درمانجو منتقل کند که نسبت به جنبه هایی از خواسته های ناهشیار درمانجو که در مقابل انها دفاع می نماید،تحمل دارد و هر چه بیشتر بتواند به فعالیت های دفاعی بیمار احترام بگذارد،اتحاد درمانی بیشتر تقویت می شود.این عمل درمانگر می تواند باعث شود تا درمانجو نگرش بردبارانه درمانگر را درونی کرده و نسبت به جنبه های غیر قابل پذیرش قبلی خود تحمل بیشتری داشته باشد.به عبارت دیگر تحمل درمانگر باعث تقویت رابطه درمان و تقویت پذیرش درمانجو نسبت به دنیای سرکوب شده خود می شود.
نکته: درمانگرانی که تحمل دنیای آشفته بیمار را ندارند، آشفتگی فرافکنیشده را به بیمار بر میگردانند. در این شرایط بجای کمک به بیمار تنش او را دو چندان میکنند. ولی درمانگرانی که دنیای مغشوش درون روانی بیمار را تحمل می کنند، شروع به ترجمه آشفتگی فرافکنی شده از سوی بیمار می کنند. که باعث خودشناسی و انسجام در بیمار میشود.
- خوداگاهی درمانگر: اگر درمانگر از پارت سایکوز و تمایلات همجنسگرایانه و پرخاشگرانه خوذ اگاه نباشد بصورت ناخوداگاه با این بخش های درمانجویان مبارزه می نماید.
- مادرانه بودن درمانگر: برای ارتباط گرفتن با بیمار روانی بخصوص طیف سایکوز، روانکاو به مانند مادر بایستی از دنیای خودشیفته خود فاصله گیرد. و جزئی از دنیای خیالی بیمار شود. به عبارت دیگر درمانگر باید با بودن با بیمار او را تجربه کند. با نفس او نفس بکشد. با فکر او فکر کند. و با تخیل او تخیل کند. تا به یکپارچگی با او برسد. این فرایند باعث می شود بیمار خود را در درمانگر ببیند و به شناخت برسد.
موانع پیش روی روان درمانگر در یک مشاوره روانکاوی و یک فرایند درمانی کدامند؟
- توهم دانستن: توهم دانستن بزرگترین مانع برای حرکت به سوی خویشتن مطلق می باشد. ادعای دانستن، توهم و حجابی میباشد که ما را در سطح بازی میدهد. و از فهمیدن بیشتر دور میسازد. توهم دانستن در فرایند درمان موجب ارائه تفسیر زودرس میشود. از تداعیهای بیشتر بیمار جلوگیری میکند. ندانستن لازمه حرکت میباشد که نیاز به تحمل بالا دارد. اگر توان تحمل نباشد فرضیهها و تفسیرهایی زود هنگام ارائه میشود. که بدونشک با خطا همراه خواهد بود.
- خویشتن مطلق: هدف درمان ساختن فرد نیست. بلکه ایجاد شرایطی میباشد که باعث بروز خویشتن مطلق فرد شود. بنابراین تلاش برای ایجاد، ساختن یا بازسازی درمانجو نهایتاً به ضرر او خواهد بود. چون او را از خویشتن خودش دور میسازد.
- فعال بودن در برابر منفعل بودن: فعالبودن زیاد معمولا باعث کلیگویی و نتیجهگیریهایی به دور از جزئیات و هیجان میشود. فعال بودن یعنی شناختی بودن، شناختی که به دور از هیجان میباشد. شناختی که به دور از جزئیات میباشد. شناختی که همیشه با خلاصهسازی و کلیگویی فیصله میدهد. در این حالات خاطرهها رد میشوند. ولی جزئیات فراموش شدن، نبود جزئیات خود عاملی میباشد که فرد را از هیجان دور میسازد. یعنی این حالت، فرد را در سطح نگه میدارد. والدینی که بچه را سرزنش میکنند مانند: بچه نباش! غر نزن! و… کودک را به طرف فعالبودن سوق میدهند. گاه بیتفاوتی و طرد هم میتواند چنین نتایجی بار آورد. در فرایند درمان، در برابر فعالبودن بیمار بایستی مداخله کرد. و جزئیات را خواست. تا خاطرات با وضوح بیشتر و همراه با هیجانات یادآوری شوند.
نکته: درمانگر باید کاری کند که در مشاوره روانکاوی و روان تحلیلی فرد مقاومت نکند.
- چگونگی حل و فصل در مورد مقاومت: آگاهی دادن و فشار برای رفع مقاومت کافی نیست و حتی اسیب نیز در پی دارد.درمانگر باید به بیمار فرصت دهد تا با مقاومت اشناتر شود و به ان عادت کند تا بتواد به ان غلبه کند،فقط زمانی که مقاومت در اوج خود می باشد،امکان کار روی ان فراهم می شود و مشخص می نماید که چه مقاصد و غرایزی پشت ان خوابیده است.این تکلیف یک فرایندی می باشد که صبر و حوصله و تحمل زیاد را می طلبد.کار روی مقاومت می باشد که روانکاو را از غیر روانکاو و درمان را از تلقین متمایز می نماید.
روند درمان روانشناسی در مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی
- علامت و نشانه های بیماری: راه حل اساسی برای درمان مشکلات روانشناختی کودکان و بزرگسالان، مداخله و حذف علائم نیست. بلکه دیدن و شنیدن آنهاست. ولی نه آن دیدن و شنیدنی که تا به حال به آن عادت شده است. بلکه دیدن و شنیدن چیزهایی که هیچگاه به کسی حتی به خودشان هم جرات گفتنش را نداشتند.
- یادآوری، تکرار و حل و فصل در روان تحلیلی: میل و هدف ناخوداگاه بر این می باشد که داستان های خود را مدام تکرار کند. ولی هدف و میل درمان بر این می باشد که درباره آنها صحبت و یاداوری شود. تا از تکرار و آسیب آنها جلوگیری شود. برای مثال بیماری که بصورت ناخوداگاه دنبال افراد کنترلکننده و تحقیرکننده است، در جلسه درمان هم به دنبال همین کنترل و تحقیر از سوی درمانگر می باشد. ولی درمانگر این داستان را با بیمار تکرار نمیکند. و شرایط را مهیا میکند تا بیمار در مورد آن صحبت و یاداوری کند. و به دنبال آن، درمانگر در پی حل و فصل آن باشد.
- اجبار به تکرار: بیماری که از تخیلات، تمایلات جنسی و پرخاشگری خود شرمسار بوده و در تلاش بوده که آنها را پنهان و سرکوب کند، آنها را به یاد نمیآورد. ولی آنها را به شکل مخفی بکرات در زندگیش نشان می دهد. برای مثال ممکن می باشد در زندگی روزمره مدام مخفی کاری کند. و کارها را نیمه تمام رها کند.
نکته: مکالمه و گفتگو و شکلگیری یک دیالوگ بین درمانگر و درمانجو نقش اساسی در روش درمان روان تحلیلی و روانکاوی دارد.
- راه حل درمان مشکلات روانشناختی: راه حل اساسی برای درمان مشکلات روانشناختی کودکان و بزرگسالان ، مداخله و حذف علائم نیست. بلکه دیدن و شنیدن آهاست. ولی نه آن دیدن وشنیدنی که تا به حال به آن عادت شده است. بلکه دیدن و شنیدن چیزهایی که هیچگاه به کسی حتی به خودشان هم جرات گفتنش را نداشتند.
- آزمایش درمانگر توسط بیمار: بیمار به مانند یک کودک که مادر را با رفتارهای مرسوم یا غیر مرسوم می ازمایید،تحمل درمانگر را می ازمایید.ازمایش حتی می تواند با سرزنش یا پرخاشگری همراه باشد،واکنش یا بحث و جدل و یا نصیحت باعث عدم تایید از جانب بیمار میشود،به عبارت دیگر بیمار برای نشان دادن خود واقعی و بیان محتوای ناخوداگاه نیاز به فضای اعتماد دارد،بیمار دست به رفتارهای مختلف می زند تا مطمئن شود.درمانگر تحمل و پذیرش او را دارد،برای مثال بیمار ممکن می باشد برای ازمایش درمانگر شروع به سرزنش و تخریب او کند،در این شرایط اگر درمانگر واکنش متقابل نشان دهد،در ازمایش بیمار رد می شود.
مشاوره روانکاوی و روان تحلیلی راهکاری برای درمان بیماران نوروتیک و سایکوتیک
تفاوت معنی ناخوداگاه در بیماران نوروتیک و سایکوتیک: در بیماران نوروتیک مواد ناخوداگاه هیچگاه به زبان جاری و ترجمه نمی شود. ولی در بیمار سایکوتیک مواد ناخوداگاه خود را نشان میدهد و بر زبان جاری می شود. با این وجود به این معنی نیست که بیمار سایکوتیک آنها را قبول دارد. در نوروتیک، ترس از تهدید بیرونی (اختگی نمادین) باعث میشود مواد ناخوداگاه هیچگاه بر زبان جاری نشود. ولی در سایکوتیک چنین ترسی اصلا برای وجود فرد تعریف نشده است. بخاطر همین مسئله، مواد ناخوداگاه بر زبان جاری می شود. البته قابل ذکر می باشد بیمار سایکوتیک در برزخ بین این مواد و دنیای بیرونی گیر کرده است.
مشاوره روانکاوی یا روان تحلیلی ، راهکاری برای درمان وسواس
در پس رفتار و افکار یک بیمار مبتلا به وسواس،خصومت و ارزوی مرگ برای غیر (بخصوص پدر نمادین) و تسلط و کنترل بر ادم و عالم وجود دارد.بخاطر همین،فرد مبتلا به وسواس در سطح هشیاری،یک احساس گناه و ارزوی مرگ همیشگی برای خود خواستار است.در واقع،رفتارهای اجباری نیز در سطح ظاهری با هدف کاهش این احساس گناه انجام می شود.با وجود اینکه فرد وسواسی بصورت ناخوداگاه ارزوی مرگ دیگری و جانشین شدن را دارد،ولی هرگاه فکر کند به این امر نزدیک می شود شدیدا دچار ترس و اضطراب می شود،بخاطر همین می باشد که کسب موفقیت و پیروزی،این افراد را دچار اضطراب و تنش می نماید.
تاثیر مدت زمان مشاوره روانکاوی و روان تحلیلی در درمان بیمار
اهمیت توجه به احساس: بسیار مهم می باشد که بیمار در بافت احساسی و هیجانی قرار گیرد تا دال های گم شده و فراموش شده یادآوری شوند. صرف تفسیر نمیتواند بیمار را به این هدف برساند. بنابراین تفسیر و بینش عقلی به تنهایی کافی نیست و حتی می تواند گمراه کننده باشد. به همین خاطر مدت مشاوره روان تحلیلی و روانکاوی در تشخصی و درمان درمانجو بسیار مهم می باشد.
هر چقدر مدت زمان درمان کوتاهتر شود، به همان میزان فرصت ابراز گفتمان درمانگر و نفوذ آن در بیمار کمتر میشود. به عبارت دیگر درمانگر با بیمار همان کاری را میکند که دیگران در طی سالیان گذشته به بیمار روا داشتهاند. به خاطر همین مسئله می باشد که روانکاوانی مانند فروید و لکان بر این باورند که روان تحلیلی قابل کوتاه کردن نیست.
اطلاعات دیگری درباره روان تحلیلی و روانکاوی که شاید برایتان جالب باشد.
- جایگاه تمدن در روان تحلیلی و روانکاوی: بی شک برای ورود و دسترسی به محتوای ناهشیار نیاز به شکستن یا دور زدن حجاب نمادین می باشد. حجابی که متمدنانه و اغواگرایانه می باشد. مانعی که چهره زیبا و فریبنده دارد. دسترسی به دانش ناخوداگاه با ابزاری که تمدن به ما می دهد ممکن نیست. روانکاوی دانشی می باشد که اتفاقا در خدمت تمدن نبوده. بلکه آسیب تمدن را گوش زد میکند. و در صدد می باشد به بشر کمک کند تا در دام آن نیافتد. تمدن به دنبال همرنگ کردن و یکپارچه کردن بشر می باشد. چیزی که با ذات بخش بزرگی از وجود هر فرد تناقص آشکار دارد. بشر مجموعهای از اضداد، دوگانگی، عدم یکپارچگی و بیمعنایی برای دیگری می باشد.
- جایگاه بودن یا هستی در روان تحلیلی و روانکاوی: هر بودنی، در غیاب و فقدان شکل می گیرد. هرچقدر شکلِ بودن برجسته تر باشد، نشان از فقدان گسترده تر می باشد. به عبارت دیگر، بودن افراطی، متضمن فقدان و پس زدن افراطی می باشد. برای مثال منطقی بودن زیاد متضمن پس زدن احساس و عاطفه به شکل افراطی می باشد.
نکته: از منظر روان تحلیلی و روانکاوی، خلاقیت تلاش نیروی ناخودآگاه می باشد برای رسیدن به موقعیت مساعد و دلچسب.
خلاقیت ناخوداگاه در الگوهای تکرار : از دیدگاه روانکاوی خلاقیت را میتوان تلاش نیروی ناخوداگاه فرض کرد. که انجام میدهد تا موقعیتی دلچسب و دلخواه و مساعدی را که در کودکی داشته است، دوباره ایجاد کند. اینها همه نونگریها و خلق راههای جدید می باشد از سمت نیروی ناخوداگاه. انگار نوعی بهرهگیری موقت از رگههای نبوغ ناخوداگاه می باشد. برای ایجاد هرچه سریعتر حس خوشایند. که اگر ما از فردی صحبت کنیم که سمپتومهای خاص خود را دارد. و از آن تصویر خوشایند کودکی در حال حاضر فاصله بسیار داشته باشد، قطعا ایجاد این حس گذرا می باشد. برای رفع اضطرابش. این فرد ناخودآگاه گویی به هر دری با هر تلاشی میزند تا فرد (ایگویی بزرگسال کنونی) را به آن حس خوشایند کودکی برساند.
مثال : فردی را در نظر بگیرید که در سنین کودکی (مثلا 3 تا 8 سال ) همیشه گل سر سبد مهمانیهای خانوادگیست. و همه او را دوست دارند. و تأیید میکنند. قربان صدقه او میروند. از او میخواهند ( بزرگ ترها ) شعری را بخواند. یا داستانی را تعریف کند. و بعد از اتمام ان شعر و داستان همه دست به تعریف و تمجید، از قدرت کلام کودک از تخیلات جالب او ، از فن بیان کودک کرده. و به این ترتیب کلی بر چسب های خوب به او زده. و به طور مثال او را فردی موفق و بزرگ در زمینه وکالت، هنرپیشگی و غیره متصور شده. و این مطلب را به نوعی به کودکمیرسانند که تو آدم موفقی خواهد شد.
نکته: ایجاد توقع و تعریف های کاذب، فرد را دچار نوعی خلأ روانی در بزرگسالی می نماید. و او را دچار اضطراب و استرس میکند.